هشتم مارچ، روز جهانی زنان خجسته باد!
کریمه کشتمند کریمه کشتمند

هشتم مارچ را هرسال درسراسر گیتی ملیون ها زن جشن میگیرند و مردان نیز به رسم همبستگی با همسران، مادران و خواهران خویش آنان را همراهی می نمایند. اکنون که یکصد سال از نخستین برگذاری این روز خجسته میگذرد، نه تنها ازاهمیت آن کاسته نشده، بلکه بطور روزافزون مورد توجه همگان قرار گرفته و فراگیرتر شده است.

گروه های بزرگی از زنان و سازمان های گوناگون آنان درتمام قاره ها، درحالیکه با مرزهای ملی و ویژگی های نژادی، قومی، زبانی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ازهم جدا هستند، ولی همه فرارسیدن این روز را گرامی میدارند. هشتم مارچ ارسوی سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته شده و دربسیاری ازکشورها مرخصی عمومی است و با جشن های بزرگی برپا میگردد.

درهشتم مارچ، زنان درکشورهای گوناگون به شیوه ها و روش های معین خود با برگذاری این سنت دیرین نگاهی به عقب می اندازند و دستآورد ها و پبشرفت های خویش را در زمینه های مهم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شمار مینمایند و یا عقب ماندگی ها و غصب حقوق خویش را ازسوی نیروهای عقبگرا برمی شمارند و بخاطر دستیابی به آن تصمیم میگیرند.

جنبش هشتم مارچ صد سال درتاریخ بشری ریشه دارد و بمثابه یک روز مهم بین المللی شناخته شده است که آغازگر آن گردهمآیی زنان ازکشورهای مختلف اروپایی درکوپنهاگن دنمارک درسال ۱۹۱۰ به ابتکار و رهبری کلارا زتکین زن آگاه و برجستۀ سوسیالیست آلمانی بود. دراین همایش، بیش از یکصد تن زن از هفده کشور گردهم آمدند و به تصامیم مهمی دست یافتند که مهمترین آن دستیابی به حق رأی همگانی برای زنان بود. نخستین دستآورد این فیصله، راه یافتن سه تن از زنان برای نخستین بار به پارلمان فنلند میباشد.

هرگاه کنفرانس کوپنهاگن را بنیاد گذار جنبش هشتم مارچ درنظر بگیریم، سال ۲۰۱۰ صدمین سالگرد آن بود که ازسوی بسیاری ازکشورها و سازمان های ملی و بین المللی زنان به این عنوان برگذار گردید. ولی برپایۀ فیصله های کنفرانس بین المللی کوپنهاگن، هشتم مارچ درسال بعد یعنی ۱۹۱۱ باید به جشن همگانی مبدل میگردید و چنین هم شد. بدینگونه، دربرخی موارد امسال، سال ۲۰۱۱ را صدمین سال این جنبش میدانند. چنانکه درآن سال، تظاهرات و نمایش های خیابانی در روز جهانی زن برای نخستین بار دراتریش، دانمارک، آلمان، سویس و بعضی از کشورهای دیگر درماه مارچ برپا گردید و دراین تظاهرات بیش از یک ملیون زن و دربرخی از آنها، کلارا زتکین شخصاً، شرکت ورزیدند.

درهمین ماه مارچ ۱۹۱۱ (۲۵ مارچ) حادثۀ غم انگیزآتش سوزی درکارخانۀ لباس دوزی درشهر نیویارک بوقوع پیوست که جان ۱۴۶ تن از کارگران را گرفت و بیشتر آنان زنان مهاجر بودند. درپی این رویداد، تظاهرات اعتراض آمیز گسترده ای درتحت تأثیر جنبش هشتم مارچ که تازه جان گرفته بود، دربارۀ شرایط نا مساعد کار به راه افتاد و توجه عمیق نیروهای دموکراتیک را برای بهبود شرایط کارو ضرورت قانونگذاری دراین عرصه جلب نمود.

درسال ۱۹۱۳۱۹۱۴ درآستانۀ جنگ جهانی اول، زنان روسی جنبش هشتم مارچ را به مبارزه دربرابر جنگ و بخاطر صلح مبدل کردند. پس از آن تظاهرات اعتراض آمیز زیادی علیه جنگ ازسوی زنان بخاطر همبستگی با خواهران خود درکشورهای گوناگون برپا گردید.

درسال ۱۹۱۷ درماه مارچ (به تقویم سابق روسی، ماه فبروری) زنان روسی باردیگر تصمیم گرفتند تا زیر شعار "نان و صلح" به مبارزه برخیزند. درپی آن اعتصاب رهبران سیاسی ادامه یافت و به روز چهارم آن تزار مجبور به کناره گیری شد و دولت مؤقت بوجود آمد که حقوق و امتیازاتی را برای زنان قایل گردید.

بدینگونه، بعد از جنگ جهانی اول و پیروزی انقلاب اکتوبر در روسیه، روز جهانی زن درسطح جهانی ابعاد جدیدی کسب کرد و جنبش هشتم مارچ افزون بر کشورهای پیشرفته به کشورهای درحال رشد نیز توسعه یافت. درحالیکه جنبش هشتم مارچ به روز همبستگی زنان درسراسر جهان مبدل میگردید، تلاشهای همآهنگ برای برآوردن خواستهای عادلانۀ زنان، برای تأمین حقوق آنان و مشارکت در روند سیاسی و اقتصادی درکشورهای گوناگون انجام میگرفت.

سازمان ملل متحد با فیصله ها و قطعنامه ها و برپاکردن کنفرانس های بین المللی، نقش سازنده زنان در زندگی اجتماعی و سیاسی کشورهای مختلف را تقویت بخشیده است. چنانکه نخستین کنفرانس ملل متحد دربارۀ زنان درشهر مکسیکو دایر گردید و سال ۱۹۷۵ به نام سال بین المللی زنان نامگذاری شد. کنفرانس دوم درسال ۱۹۸۰ درکوپنهاگن و کنفرانس سوم درنایروبی (۱۹۸۵) برگذار گردید. ولی کنفرانس چهارم که از ۴ تا ۱۵ سپتامبر درسال ۱۹۹۵ در بیژنگ برپا گردید معروف است. دراین کنفرانس ۵۰۰ نماینده به نمایندگی از ۱۸۹ دولت شرکت کردند و برنامۀ عملی را زیر نام برابری، صلح و امکانات بیشتر برای زنان به تصویب رسانید. همچنان سازمان های اختصاصی ملل متحد مسألۀ حقوق و موقف زنان را درجامعه و درزندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی درکشورهای گوناگون پیگیری نمودند.

همانگونه که آغازگر جنبش هشتم مارچ نفوذ اندیشه های پیشرو و دادخواهانه بسود زنان و شرکت نیروهای طرفدار کار و ترقی بوده است، این جنبش با این خصلت ها رشد و تکامل یافته است. نیروهای ترقیخواه و پیشرو درکشورهای گوناگون جهان  پیوسته درپیشاپیش جنبش هشتم مارچ قرار داشته اند و درافغانستان نیز چنین بوده است.

برگذاری هشتم مارچ درافغانستان:

تا نیمۀ اول سالهای ۱۳۴۰ خورشیدی یا ۱۹۶۰ میلادی، درافغانستان هشتم مارچ ناشناخته باقی مانده بود. ولی برای نخستین بار دراین سالها با تأسیس سازمان دموکراتیک زنان افغانستان از هشتم مارچ یادآوری و تجلیل بعمل آمد.

سازمان دموکراتیک زنان افغانستان در پایان سال  ۱۳۴۳ خورشیدی برابربا ۱۹۶۵ میلادی ازسوی گروهی از زنان و دختران آگاه به رهبری و بنیاد گذاری دوکتور اناهیتا راتبزاد و با شرکت خواهران گرامی ثریا (پرلیکا)، جمیله کشتمند (پس از ازدواج جمیله بدخشی)، کبراعلی، مؤمنه بصیر(رنجبر)، حمیده شیرزی (درمانگر) وبا همکاری حزب دموکراتیک خلق افغانستان، پا به عرصۀ وجود نهاد. این نهاد اجتماعی و سیاسی به زودی به سازمانی نیرومند و گسترده با کارنامه های بزرگی در زمینۀ بیداری، آگاهی، سازماندهی، بسیج و شرکت زنان در زندگی اجتماعی وفرهنگی جامعه مبدل گردید. باید درنظر گرفت که نقش شخص شادروان ببرک کارمل درامر ایجاد و تکامل سازمان های اجتماعی،، صنفی و توده یی وازجمله سازمان دموکراتیک زنان افغانستان برجسته بوده است.

درتحت رهبری سازمان دموکراتیک زنان افغانستان، هشتم مارچ ازسوی گروه هایی از زنان و دختران هرسال باشور و علاقمندی فراوان جشن گرفته میشد. با برپایی جلسات و نشست ها و سخنرانی ها پیرامون وضع زنان و ضرورت همبستگی آنان برای تأمین حقوق پامال شدۀ ایشان، از این روز تجلیل بعمل میآمد. بدینگونه جنبش هشتم مارچ همراه با فعالیت های گستردۀ سازمان به انگیزه و نیروی قابل ملاحظه ای برای بیداری، آگاهی و تشکل زنان و دختران آگاه و مبارز کمک میکرد.

در دامان سازمان دموکراتیک زنان افغانستان شمار زیادی از کادرها و فعالان سیاسی پرورش یافتند که بیشترایشان عضویت حزب دموکراتیک خلق افغانستان را نیز حاصل کردند. ولی یادآوری از دلیری ها و قهرمانی های شمار بزرگی از این شیرزنان و شیردختران ضرورتی است که همۀ علاقمندان از سرنوشت اندوهبار و درعین زمان افتخار آفرین هزاران حزبی و سازمانی آن دوران باید آگاهی داشته باشند. آنان درتحت رهبری «کمیتۀ مخفی» ورهبر آن ظهور رزمجو که خواهر محترم و گرامی جمیله پلوشه یک تن از اعضای آن بود، به مبارزه می پرداختند.

لازم است که ازاین مبارزۀ سیاسی دشوار و کارنامه های زنان و دختران آگاه و سرسپرده و ازجمله از بازداشت ها و زندانی ساختن های شماری از کادرهای حزبی و سازمانی زنان درمیان هزاران تن از مردان باید یاد آوری نمود. چنانکه  زنان و دختران حزبی و سازمانی چون خواهران عزیز ثریا (پرلیکا) رییسه آن زمان سازمان دموکراتیک زنان افغانستان (سال ۱۳۵۸)، همراه با شمار دیگری که ازجملۀ اعضای رهبری یا فعالان سازمان بودند: ظاهره دادمل،، عالمه، صالحه، فاضله دلزاده، سیمین، شهلا نجیمی و دیگران بازداشت و بیرحمانه شکنجه شدند و تاپایان حیات رژیم در زندان پلچرخی باقی ماندند. دراین میان، من هم که درآن زمان عضو رهبری سازمان دموکراتیک زنان افغانستان وبرای مدتی کوتاه رییسه کودکستان ها بودم (۱۳۵۸)، سه بار بازداشت و بازجویی شدم و مدتی را بعنوان زندانی سیاسی سپری کردم.

بدینگونه، درسال های ۱۳۵۷- ۱۳۵۸ خورشیدی شمار بزرگی از زنان و دختران آگاه درکنار اعضای دیگر حزب، باشرکت فعال خویش در کار و پیکار مرگ و زندگی درشرایط اختفا درکنار برادران، همسران و پدران شان فصل درخشانی را درتاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان (پرچمیها) و سازمان دموکراتیک زنان افغانستان رقم زدند که پرداختن به آن دراین مختصر امکانپذیر نیست. ولی این مورد و موارد دیگری ازحیات و افتخارات حزبی و سازمانی در کتاب خاطرات همسرم سلطان علی کشتمند به تفصیل ذکر گردیده است.

درواقع، فصل قابل افتخاردرزندگی زنان افغانستان دردهۀ شصت خورشیدی یا دهۀ هشتاد میلادی بوقوع پیوست. دراین سالها بگونۀ واقعی، گسترده و رسمی درتحت حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، با شرکت فعال سازمان دموکراتیک زنان افغانستان و دولت انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان امکانات واقعی میسر گردید تا از هشتم مارچ تجلیل شایسته و بایسته بعمل آید و این رویداد بزرگ بشری و جهانی به جنبشی مردمی مبدل گردد.

این روز نه تنها باپرپایی محافل، نشست ها و تظاهرات از سوی سازمان دموکراتیک زنان افغانستان سازماندهی میگردید، بلکه ازسوی دولت نیز با اقدامات عملی بسود زنان و به پشتیبانی از ایشان با شکوهمندی برگذار میشد. زنان حق داشتند که به دستآوردهای خود نه تنها درعرصه های حقوقی و قانونی، بلکه درعمل نیز ببالند. چنانکه براساس اصول اساسی جمهوری دموکراتیک افغانستان، قانون کار، قانون کارمندان دولت و دربسیاری از قوانین مربوط دیگر، زنان با مردان بلحاظ احراز موقف ها و مقامات و شرکت در ادارۀ دولت مرکزی و شوراهای اجرایی و انتخابی محلی، درعرصۀ کار، اشتغال، دستمزدها و معاشات از حقوق برابر برخوردار بودند. خشونت دربرابر زنان درجامعه و خانواده که متأسفانه ریشه های دیرین و ژرف درشرایط اجتماعی کشور داشت، از هیچگونه معافیتی برخوردار نبود و درصورت گزارش مورد پیگرد قانونی قرار میگرفت.

زمینه های عملی شرکت فعال زنان در اداره، در تمام زمینه های زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ازسوی شورای وزیران و با همکاری نهادهای حزبی و اتحادیه های صنفی فراهم میگردید. زنان درزندگی اجتماعی و اقتصادی ازموقعیت خوبی برخوردار بودند. آنان درحاکمیت و درنهاد های مردمی و مدنی گسترده وفعالانه شرکت میکردند و بعنوان وزیر، رییس، کارمند، کارگر، استاد کار، حقوقدان، نامه نگار، نویسنده، شاعر و هنرمند، کار میکردند. شمار ایشان بویژه در عرصه های پزشکی و بهداشتی و آموزش بعنوان دوکتوران (پژشکان) و کارمندان صحی و بحیث معلمان یا آموزگاران، دانشجویان و دانش آموزان خیلیها چشمگیر و دربرخی موارد بیش از پنجاه درصد بود.

به پیشوازازهشتم مارچ، محافل ونشست ها درسطح شوراهای شهری، ولایتی، ناحیوی وسازمان های اولیۀ سازمان دموکراتیک زنان افغانستان برگذار میگردید. درادارات دولتی، مؤسسات فرهنگی، آموزشگاه ها، کارگاه ها وکارخانه هایی که زنان بکار میپرداختند، اعضای سازمان ضمن برگذاری این روز و دادن آگاه سیاسی به زنان دررابطه به اهمیت این روز و حقوق ایشان، ازکارکردها و خدمات کارمندان و کارگران شایسته تقدیر بعمل میآمد. همچنان برای انجام  کارهای مهمی که امکان پذیر بود مانند ایجاد کورس های سواد آموزی، دست دوزی و کمک رسانی به زنان و خانواده های نیازمند تصمیم اتخاذ میگردید.

بعنوان تجربۀ شخصی خود باید بگویم که من بعنوان سکرتر مسئول سازمان دموکراتیک زنان افغانستان که درکنفرانس سراسری این سازمان درسال ۱۳۵۹خورشیدی به این سمت برگزیده شده بودم، همراه با اعضای دیگر رهبری سازمان و گروه های بزرگی از زنان آگاه شاهد هستیم که چگونه مسایل و وظایف مربوط به حمایت از حقوق، آزادی و برابری زنان و رفع تبعیض جنسیتی، نژادی، قومی و زبانی سازماندهی می گردید و ازجمله فرارسیدن هشتم مارچ  با کارها و دستآوردهای چشمگیری درزمینۀ بیداری و آگاهی زنان و دختران، گرامی داشته میشد.

همچنین درسال هایی که مسئولیت رهبری شبکۀ گستردۀ شیرخوارگاه ها و کودکستان ها را برعهده داشتم، افزون برآموزش شمار زیادی از زنان و دختران بعنوان آموزگار، ازفرزندان زنان کارمند و کارگر، بیوه ها و نان آوران خانواده های نیازمند در شیرخوار گاه ها و کودکستان های محل زیست و بویژه محل کار در ادارات و کارگاه ها، درمرکز و برخی ازولایات نگهداری میگردید. رهبری ادارۀ شیرخوارگاه ها و کودکستان ها با گشایش مؤسسات جدید نگهداری کودکان و دوره های آموزشی آموزگاران و مشاوران زن برای این مؤسسات،  به پیشوازهشتم مارچ گام برمیداشتند.

باید به یاد داشت که درتحت رهبری خواهر محترم و گرامی محبوبه کارمل، مؤسسات پرورشگاه وطن درکابل و برخی از شهرهای دیگر، کارهای انساندوستانۀ یزرگی برای پرورش و آموزش فرزندان خانواده های بی سرپرست، فرزندان بازماندگان شهیدان و نیازمندان سازمان داده میشد که یکی از اقدامات با اهمیت حزب و دولت مردمی بود. درمؤسسات پرورشگاه وطن نیز از هشتم مارچ به شایستگی تجلیل بعمل میآمد.

وزارت کار وامور اجتماعی که ازجمله، مناسبات و برابری حقوقی میان مردان و زنان را در رابطه با کار همآهنگ میساخت، خدمات برجسته ای برای کارگماری زنان و پرورش کادرهای فنی آنان انجام میداد. رسیدگی به زندگی و کار معلولین و معیوبین و بازماندگان شهدا و بیوه ها از جملۀ وظایف آن وزارت شمرده میشد. شایان یادآوری است که هشتم مارچ در میان زنان معیوب و ازجمله درمکتب نابینایان برگذارمیگردید.

  درحالیکه درسال های پیش ازدهۀ هشتاد شرکت دادن زنان در حیات اجتماعی خصلت نمایشی و محدود داشت، ولی هنگامیکه ازسال های هفتاد خورشیدی یا نود میلادی درافغانستان حرفی درمیان آید، نخستین مطلبی که در ذهن هر انسان آگاه و روشن نگر تداعی میگردد، عقبگرایی وحشتناک ووضع فوق العاده ناهنجار زنان و دختران است. درآن سالها هرآنچه ایجاد شده بود و ازجمله دستآوردهای زنان کشور نیست و نابود گردید. زنان خود درنیمۀ اول آن دهه چنان به حاشیه رانده شدند که صرف بعنوان ابزاری درخانه و جامعه درنظر گرفته میشدند و دست کم به فراموشی سپرده شده بودند. خشونت های ناروایی که درخانه و جامعه دربرابر ایشان اعمال میگردید، گویا طبیعی تلقی میشد. درنیمۀ دوم آن دهه درتحت حاکمیت طالبان، زنان چنان مورد اهانت و اذیت، تحقیر و توهین قرار گرفتند که این یکی از مشخصه های منفی برجستۀ ان دوران شناخته میشود.

درسالهای اخیر، ازنخستین سال سدۀ بیست و یکم باینسو، اگرچه زنان بلحاظ شکلی دستآوردهایی داشته اند و برخی از نهادها ظاهراً به حمایت از آنان بوجود آمده است. ولی این تغییرات بیشتر خصلت سطحی و نمایشی داشته است. درواقع زنان هنوز بعنوان افراد درجۀ دوم درجامعه شناخته میشوند. خشونت دربرابر زنان و دختران به مقیاس هایی رسیده است که مرزهای هرگونه مصئونیت را شکسته است. فرهنگ معافیت دربرابرخشونت علیه زنان و دختران درعمل دست بالا یافته و بجز برخی گزارشدهی ها از خشونت های فجیع و آتش زدن های وحشتناک زنان و تقبیح لفظی عاملین خشونت ها عملاً بخاطر شکستن معافیت در برابر خشونت و بیرحمی علیه زنان کاری انجام نمی گیرد تا آنان درزیر یک چتر گستردۀ حمایتی قانونی احساس امنیت و مصئونیت نمایند.

خشونت های سیاسی و اجتماعی در برابر زنان افغانستان چنان وخیم گردیده که نگرانی جدی جامعۀ بین المللی را برانگیخته است. چنانکه بیش از ده سازمان اختصاصی ملل متحد و کمیسون های معین آن در رابطه به خشونت علیه زنان افغانستان با ارائۀ گزارشهای تکاندهنده شدیداً ابراز نگرانی کرده اند.

زنان از ویرانگری ها، بی امنیتی ها و از دست دادن فرزندان، همسران و برادران خود و از اوضاع بد اجتماعی رنج میبرند. شمار مرگ و میر مادران، نوزادان و کودکان درکشور یکی از بلندترین آمارها و درصدی ها درجهان است. فقر و تهیدستی، تغذیه ناکافی و سوء تغذیه، سطح پایین مراقبتهای صحی و بهداشتی و درمانی، دوران حامله داری و زایش نوزادان را خطرناک ساخته است. درصدی بزرگی از دختران هنوز بیسواد مانده اند. همۀ اینها درحالی است که گفته میشود تادیۀ بیش از ۵۰ ملیارد دالر به افغانستان درسال های اخیر ازسوی کشورهای پیشرفتۀ جهان تعهد سپرده شده است و گویا بیش از ۳۵ ملیارد آن هزینه گردیده است. ولی هنوز افغانستان یکی از پسمانده ترین کشورهای جهان است.

درچنین اوضاع و احوالی چقدر ضرورت احساس میگردد تا سازمان های زنان برخاسته از میان خود آنان بوجود آیند واز حقوق زنان مندرج درمنشور سازمان ملل متحد و سازمان های دفاع از حقوق بشر که برابری زنان را با مردان درتمام عرصه ها و زمینه ها اعلام داشته اند، پشتیبانی نمایند.

ازآنجا که اصول عمده برای آزادی و برابری زنان درکشورهای گوناگون جهان در روز هشتم مارچ برجسته میگردد، آرزومند است که زنان افغانستان نیز تلاش های خویش را برای برآوردن خواستهای برحق خویش متمرکز بسازند و بتوانند درکلیه امور زندگی درکشور، همپا با مردان سهم بگیرند. چنانکه هشتم مارچ بمثابۀ یک میراث تاریخی برای زنان سراسر جهان و ازجمله برای زنان افغانستان نیز، اعلام میدارد که بدون مشارکت کامل زنان درزندگی اجتماعی ومدنی و دستیابی آنان به برابری و عدالت، پیشرفت واقعی درعرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی امکانپذیر نخواهد بود.

بگذار جنبش هشتم مارچ درهمه جا و ازجمله درافغانستان به پیروزی های درخشان دست یابد!

فرخنده باد هشتم مارچ!


March 7th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي